دم کوه زنگ زدم به دوست دانشگام میگم بجنب بچه ها همه جمع شدند منتظر توایم!
میگه بچه های خودمون؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بچه های شیرخوارگاه آمنه رو میگم که منتظرند بیای ژانگولر بازی از خودت درآری بخندند
رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون داداشم میگه یعنی مرده؟
میگم پس نه ؟!دوگانه سوزش کرده بودن با هواهم کار کنه.
با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!
با دوستم رفتيم دکتر واسه عمل بيني ، دکتر ميگه ميخواي بينيتو کوچيک کني ؟
پَ نَ پَ اومديم بکوبيمش ? طبقه بسازيم !
با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم.
دوستم میگه:شیرهِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!
سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی آقا ... می گه پیاده می شین؟ پَ نه پَ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد
ساعته از بيرون صداي قار قار مياد…داداشم ميگه صداي کلاغه ؟
ميگم پــَ نَ پـــَ قناريه متال ميخونه!
دارن گوسفندرو قربوني ميکنن … يه آفتابه آوردن که بش آب بدن اومده ميگه ميخوان با آفتابه بش آب بدن؟! پـَـــ نــه پـَـــ پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشويي استرسش از بين بره !